loading...
هیئت مذهبی-فرهنگی حیدریون استان بوشهر
گالری مداحی های هیئت


اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 24 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

تأثير خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام

تأثير خطبه حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه
حضرت زهرا نطق آتشين خويش را با كمال شجاعت، در مقابل چندين هزار جمعيت و حضور ابوبكر به پايان رسانيد و با منطق محكم و مستدل خويش او را استيضاح نمود، نقشه‏هاى غاصبانه‏اش را فاش كرد. فضائل و كمالات خليفه‏ى حقيقى اسلام را بيان داشت. مجلس سخت متشنج شد. افكار عمومى حضار به نفع فاطمه (عليهاالسلام) راى مى‏داد. ابوبكر در بن‏بست سختى گير كرد. اگر مى‏خواست از افكار عمومى پيروى كند و فدك را به فاطمه برگرداند، دو محذور داشت:
اول اينكه: فكر كرد اگر فاطمه در اين قضيه پيروز شد و سخنانش مورد تصديق واقع گشت بيم آن مى‏رود كه فردا بيايد و خلافت را براى شوهرش مطالبه كند و باز هم خطابه‏خوانى را آغاز كند.
ابن ابى‏الحديد مى‏نويسد: به «على بن فارقى» استاد مدرسه‏ى غربيه‏ى بغداد گفتم: آيا فاطمه (عليهاالسلام) در ادعايش صادق بود يا نه؟ گفت: آرى. گفتم: با اينكه ابوبكر او را صادق مى‏دانست چرا فدك را به او رد نكرد؟! استاد لبخندى زد و جواب خوبى داد، گفت: اگر در آن روز فدك را به فاطمه مى‏داد فردا برمى‏گشت و خلافت را براى شوهرش مطالبه مى‏نمود و ابوبكر را از مقام خلافت عزل مى‏كرد و چون قبلاً راستگو شناخته شده بود ممكن نبود عذرى برايش آورده شود. (1)
دوم اينكه: اگر فاطمه (عليهاالسلام) را تصديق مى‏كرد بايد به اشتباه خودش اعتراف نمايد و بدين‏وسيله در آغاز خلافت جلو معترضين را باز گذارد و چنين خطرى براى دستگاه خلافت قابل تحمل نبود.
اما ابوبكر شخصى نبود كه به اين زودى‏ها از ميدان در رود. البته اين حوادث را قبلاً پيش‏بينى كرده بود. فكر كرد در چنين اوضاع و شرائطى كه زهرا افكار عمومى ملت را تسخير نموده، صلاح نيست با خشونت با وى رفتار شود ولى در عين حال بايد به استيضاح او پاسخ دهد و افكار عمومى را تخدير نمايد. پس چه بهتر، از همان برنامه‏ى سابق استفاده نماييم و عوام‏فريبى را از دست ندهيم و به عنوان دين و اجراى قوانين پيغمبر، فاطمه (عليهاالسلام) را بكوبيم، و برائت خودمان را به اثبات رسانيم. ابوبكر فكر كرد بوسيله‏ى ظاهرسازى و طرفدارى از دين مى‏توان دلهاى مردم عوام را تسخير كرد. و با آن حربه مى‏توان هر حقى، حتى خود دين را پايمال ساخت. آرى بوسيله‏ى تظاهر به دين مى‏توان با خود دين مبارزه كرد. 


آنچه بين ابوبكر و عمر اتفاق افتاد

آنچه بين ابوبكر و عمر اتفاق افتاد
هنگامى كه اين اخبار به ابوبكر رسيد به عمر گفت: دستت خالى باد! چه مى‏شد اگر مرا به حال خود مى‏گذاشتى كه شايد اين گسيختگى را به نوعى التيام مى‏دادم و مسئله تشنج‏آور پيش آمده را بطورى اصلاح مى‏كردم. آيا اين برايمان بهتر نبود.
عمر گفت: در اين، تضعيف قدرت تو و سبكى مقام تو بود، و من براى‏ي تو دلسوزى كردم!
ابوبكر گفت: واى بر تو! پس كلمات دختر محمد چه مى‏شود كه مردم همگى دانستند كه او چه مى‏خواهد و ما چه حيله‏اى براى‏ي او پنهان كرده‏ايم؟!
عمر گفت: آيا بيش از يك تُندى بود كه از بين رفت و آيا بيش از يك لحظه‏اى بود كه گذشت؟ و مثل آنكه آنچه بوده اصلاً واقع نشده است، و گناه آنچه كه بود بر عهده‏ى من بگذار!
راوى مى‏گويد: پس ابوبكر با دستش بر شانه عمر زد و گفت: چه بسيار گرفتارى كه تو آن را رفع نمودى!


خطاب تهديدآميز ابوبكر به مردم

خطاب تهديدآميز ابوبكر به مردم
آنگاه اعلان كرد تا مردم اجتماع كنند، و مردم جمع شدند و ابوبكر بر فراز منبر رفته و پس از حمد و ثناى خدا گفت:
اى مردم، اين چه حالتى است كه با هر حرفى آرزوئى است؟ اين آرزوها در عهد پيامبرتان كجا بود. پس هركسى كه شنيده بگويد و هر كه شاهد بوده صحبت كند. بلكه اين قضيه همچون قضيه‏ى روباهى مى‏ماند كه شاهدش دُمش بود! (2)خدا او را لعنت كند و لعنت كرده است! ملازم هر فتنه‏اى است و مى‏گويد: «فتنه را بحال اولى برگردانيد». طالب فتنه است بعد از آن كه كهنه شده همچون ام‏طحال مى‏ماند كه محبوبترين اهلش نزد او گمراه است.
آگاه باشيد اگر خواسته باشم بگويم مى‏گويم، و اگر تكلم نمايم مطلب را آشكار مى‏كنم. ولى تا زمانى كه رهايم كرده باشند من سخن نمى‏گويم. از بچه‏ها كمك مى‏گيرند و زنان را به يارى مى‏طلبند.
اى انصار صحبت سفيهان شما به من رسيده است. قسم بخدا سزاوارترين مردم به رعايت عهد رسول خدا شمائيد. شما كسانى هستيد كه پيامبر به سوى شما آمد و شما او را پناه داديد و يارى نموديد، و امروز شما از همه سزاوارتريد كه عهد او را پاس داريد.
و بعد از اين همه، فردا صبح براى گرفتن هديه‏ها بياييد! من كسى هستم كه پرده‏اى را نمى‏درم و دست و زبانى را بلند نمى‏كنم مگر بر كسى كه سزاوار آن باشد! والسلام.

خطاب ام‏سلمه به مردم در دفاع از حضرت زهرا

خطاب ام‏سلمه به مردم در دفاع از حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه
راوى گويد: آنگاه ام‏سلمه سر خود را از حجره‏اش بيرون آورد و گفت: آيا به مِثل فاطمه‏اى كه دختر رسول خداست اين حرفها زده مى‏شود؟! در صورتى كه او حوريه‏اى بين انسانها، و اُنس براى نفس پيامبر است. در آغوش پيامبران تربيت يافته و نزد ملائكه دست بدست گرديده و در دامان زنانِ پاك رشد نموده و به بهترين وجهى در وجود آمده و به نيكوترين صورت تربيت شده است.
آيا گمان مى‏كنيد پيامبر ميراثش را بر او حرام نموده و او را از اين مسئله آگاه ننموده است؟ با اينكه خداوند به او فرموده: «و خانواده‏ى نزديك خود را از مخالفت احكام الهى بترسان». (3)آيا مى‏شود پيامبر به فاطمه اين مسئله را فرموده باشد ولى او مطالبه‏ى ارث نمايد؟!! و حال آنكه او بهترين زنان و مادر سرآمد جوانان و همتاى مريم دختر عمران و همسر شير شجاعان است. فاطمه‏اى كه با پدرش رسالتهاى پروردگار پايان يافت.
قسم بخدا پيامبر نسبت به او در گرما و سرما دلسوزى مى‏كرد و دست راست خود را زير سر او مى‏نهاد و روانداز او را دست چپش قرار مى‏داد. عجله نكنيد كه پيامبر ناظر گمراهى شماست و بر خدا وارد مى‏شويد. واى بر شما و به زودى خواهيد دانست. (4) 


خطاب حضرت زهرا به رافع و يادآورى غدير


آنگاه حضرت (برخاست و) براه افتاد. رافع بن رفاعة بدنبال حضرت آمد و گفت: اى برترين بانوان، اگر حضرت ابوالحسن در رابطه با اين مسئله قبل از اين بيعتى كه با ابوبكر شد صحبتى مى كرد و اين مطلب را به مردم تذكر مى‏داد، ما شخص ديگرى را بجاى او نمى‏پذيرفتيم! حضرت با حالت غضب به او فرمود: از من دور شو، خداوند بعد از واقعه‏ى غديرخم براى احدى دليل و عذرى باقى نگذارده است!

شكايت حضرت زهرا سلام ‏اللَّه‏ عليه به أميرالمؤمنين عليه‏السلام

سپس فاطمه زهرا عليهاالسلام بسوى خانه مراجعت نمود در حالى كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام انتظار بازگشت حضرت را مى‏كشيد و منتظر از راه رسيدن آن بانو بود. چون حضرت نزد اميرالمؤمنين عليه‏السلام رسيدند و وارد خانه شدند خطاب به اميرالمؤمنين عليه‏السلام عرض كردند:

اى پسر ابوطالب! آيا مانند جنين نشسته‏اى، و مثل اشخاص متهم در خانه جاى گرفته‏اى؟ تو بالهاى بازان شكارى را مى‏شكستى، و اكنون پرِ پرندگان بى‏بال و پر بر تو تأثير كرده است؟! اين پسر ابوقحافه است كه با قهر و غلبه بخشش پدرم و ذخيره‏ى دو پسرم را مى‏گيرد. او با جديت تمام به مبارزه‏ى من برخاسته، و او را با دشمنى هرچه بيشتر در مقابل صحبتهايم يافتم. تا آنكه انصار يارى خود را و مهاجران كمكشان را از من بازداشتند و چشمانشان را در يارى من بستند، و در نتيجه نه دفاع‏كننده‏اى هست و نه منع ‏كننده ‏اى!

با سينه‏اى پر از خشم كه فروخورده بودم از منزل خارج شدم، و با خوارى به خانه بازگشتم. روى خود را به ذلت افكندى هنگامى كه صلابتت را سست نمودى. تو گرگان را از هم مى‏دريدى، ولى اكنون خاك را فرش خود قرار داده‏اى! نه گوينده‏اى را از كلام بازداشتى و نه از باطلى منع نمودى، و من اختيارى از خود ندارم.

اى كاش قبل از اين لحظه و قبل از خواريم مى‏مُردم. عذر من به درگاه خداوند همين بس كه ابوبكر متجاوز بود و من مى‏خواستم از تو حمايت كرده باشم. اى واى بر من در هر صبحگاه! و واى بر من در هر شامگاه! تكيه‏گاهها از بين رفت و بازو سست گرديد. شكايت خود را به پدرم مى‏نمايم، و انتقام از ستم آنان را از خداوند مى‏خواهم. خداوندا! تو در قدرت و قوت بر منع از آنان قوى‏تر هستى و عذاب و عقوبت تو سخت‏تر است.

تسلى اميرالمؤمنين (ع) به حضرت زهرا(س)

اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: واى بر تو نيست، بلكه واى بر كسى است كه بغض تو را دارد و با تو بد رفتار مى‏كند. خود را از خشم بازدار، اى دختر پيامبر برگزيده و اى يادگار نبوت. در دينم عجز نشان ندادم و از آنچه قدرت داشتم كوتاهى نكردم.

اگر به اندازه‏ى كفاف زندگى مى‏خواهى روزى تو ضمانت شده است و متكفل آن مورد اعتماد است و آنچه براى تو آماده شده بهتر از چيزى است كه از تو منع شده است. پس به حساب خدا قرار ده.
حضرت زهرا عليهاالسلام عرض كرد: «خدا مرا كافى است»، و ديگر چيزى نفرمود.

پی نوشت

1ـ شرح ابن ابى‏الحديد ج 16 ص 284.

2ـ اشاره به يك ضرب‏المثل عربى است و معنايش اين است كه: شاهدى بر مدعايش جز بعض و جزء خويش نيست.

3ـ سوره‏ى شعرا: آيه‏ى 214.

4ـ راوى مى‏گويد: أم‏سلمه در آن سال- بخاطر اين سخنان- از سهميه‏ى سالانه‏اش محروم شد.

اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 37 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

فهرست مطالب :

1- جواب ابوبکر لعنة الله علیه

2- حديث جعلى «النبى لا يورث»

3- خطاب حضرت زهرا با ابوبكر لعنة اللَّه‏ عليه

4- تصريح قرآن به ارث انبياء

5- جواب ابوبكر لعنة الله علیه به حضرت زهرا (س)

6- خطاب حضرت زهرا به مسلمانان


لطفا برای خواندن ادامه ماجرا به ادامه مطلب بروید...

اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 30 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

ورود حضرت زهرا سلام‏ اللَّه‏ عليها به مسجد جهت ايراد خطبه

   هنگامى كه ابوبكر تصميم نهائى خود را در مورد غصب فدك از حضرت زهرا عليهاالسلام گرفت و نماينده‏ى حضرت را از آنجا اخراج نمود و اين اخبار به آن حضرت رسيد، سر مبارك را پوشانيدند و پوشش كامل بر تن نمودند و با عده‏اى از زنان خدمتگذار و بانوان خويشاوندانشان براى اعتراض به ابوبكر براه افتادند.
هنگام راه رفتن لباس حضرت به زمين كشيده مى‏شد و پايين لباس زير پايشان مى‏رفت (1)، و راه رفتنشان چنان بود كه گويا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله راه مى‏روند.

ابوبكر با عده‏ى زيادى از مهاجرين و انصار و ديگر افراد در مسجد نشسته بودند كه حضرت وارد شدند، و با آمدن حضرت پرده‏اى بين ايشان و مردم آويخته شد. حضرت زهرا عليهاالسلام نشستند و چنان از سوز دل ناله زدند كه قلبها به لرزه درآمد و اشكها جارى شد و مردم را به گريه و ضجه واداشتند و مجلس را منقلب كردند. سپس لحظه‏اى درنگ نمودند تا صداى ناله‏هاى مردم خاموش گرديد و از جوش و خروش افتاد.
با آرامش مجلس حضرت صحبت خود را با حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آغاز نمودند. مردم با شنيدن كلام آن حضرت بار ديگر شروع به گريه كردند، و حضرت براى بار دوم سكوت كردند، و هنگامى كه مردم آرام گرفتند صحبت خود را از سر گرفتند و چنين فرمودند:


متن خطبه فدكيه در مسجد

   كلام خود را آغاز مى‏كنم با حمد و سپاس خدائى كه به ستايش و فضل و عزت و رفعت از همه كس سزاوارتر است.
خداوند را بر نعمتهايى كه عطا فرموده مى‏ستايم، و بر الهامش سپاس مى‏نمايم، و بر نعمتهاى گسترده‏اى كه ابتداءً عنايت نموده و نعمتهاى فراوانى كه عطا فرموده و تفضلات پى‏درپى كه مرحمت كرده ثنا مى‏گويم.
او را سپاس مى‏گويم با حمدهاى بى‏پايانى كه از حد شمارش بيرون است، و قدرت بر شكر همه‏ى آنها نيست، و نهايت آنها قابل درك نخواهد بود. نعمتهايى كه خداوند براى ازدياد و دوام آنها ما را دعوت به شكرگزارى نموده، و بندگانش را بر فرستادن آنها مطيع خود گردانيده، و براى كامل نمودن بخششهايش از آنان حمد و ستايش خود را خواسته، و در كنار آن به طلب چنين نعمتهائى امر فرموده است.
گواهى مى‏دهم كه معبودى غير «اللَّه» نيست. تنها او معبود است و شريكى ندارد. كلمه‏اى است كه تأويل آن اخلاص است و متضمن رساندن قلوب به اعتقاد وحدانيت خداست، و آنچه را كه عقل به آن پى مى‏برد در انديشه‏ها ظاهر نموده است. خداوندى كه امكان ديدنش و قدرت توصيف او براى كسى نيست، و به خيال كسى نمى‏گنجد. خداوندى كه تمام اشياء را بدون آنكه چيزى قبل از آنان باشد بوجود آورده، و بى‏آنكه از نمونه‏هايى براى خلقت پيروى كرده باشد آنان را آفريده است. با قدرتش به آنان وجود داده و با اراده‏ى خود آنان را خلق فرموده، بدون آنكه نيازى به خلقت آنان داشته باشد يا فائده‏اى به او عائد شود.
بلكه علت در خلقت آنست كه حِكمت خود را براى ما سوايش معلوم بنمايد، و آنان را به إطاعت خود متوجه كند، و قدرت خويش را به منصه‏ى ظهور برساند، و دلالت بر ربوبيتش نمايد و خلق را به عبادت خود بخواند و به دعوت خود عزت و غلبه بخشد(2). همچنين براى دورى آنان از عذابش و سوق آنان به بهشتش ثواب را بر اطاعت خود و عذاب را در معصيتش قرار داد.


بعثت پيامبر و مسير رسالت

و گواهى مى‏دهم كه پدرم حضرت محمد بنده و فرستاده‏ى اوست، كه خداوند او را قبل از خلقتش اختيار نمود، و قبل از بعثتش او را برگزيد، و پيش از انتخابش نام او را معرفى كرد. اين انتخاب هنگامى بود كه مردم در مخفيگاه غيب پنهان بودند و در پس پرده‏هاى هولناك مستور و به نهايت عدم مقرون بودند.
علت اين اختيار آن است كه خداوند به سرانجام كارها آگاه و به حوادث روزگار احاطه دارد، و به زمان وقوع مقدرات عارف است. براى اتمام امر خود او را مبعوث گردانيد، و به قصد اجراى حكم خود او را برانگيخت، و براى انفاذ مقدرات حتمى خود او را به پيامبرى اختيار نمود. آنحضرت مردم را ديد كه هر گروهى داراى دين مخصوص به خود است، و به آتشهاى افروخته‏ى خود روى آورده و بُتان خود را پرستش مى‏نمايند، و با آنكه فطرتاً معرفت خدا را دارند ولى منكر او هستند.
آنگاه خداوند متعال به بركت پدرم حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله ظلمت‏ها را به نورانيت مبدل ساخت، و از قلبها؛ قساوت را برطرف نمود، و از ديده‏ها تحير را زايل كرد، و مطالب مبهم را براى همگان روشن نمود. آن حضرت دعوت الهى خود را با هدف هدايت مردم آغاز كرد و آنان را از گمراهى نجات داد، و از لجاجتها آگاهى بخشيد، و آنان را به دينى محكم هدايت نمود، و به راه مستقيم فراخواند.
سپس خداوند عزوجل او را با رأفت و رحمت و اختيار به سوى خود خواند تا او را از خستگى اين دنيا آسوده گرداند و سنگينى بار ناملايمات را از او بردارد (3) ، و او را در احاطه‏ى ملائكه‏ى ابرار و رضوان پروردگار غفار و مجاورت ملك جبار قرار دهد. درود خدا بر پدرم پيام‏آور و امين وحى خدا و برگزيده و منتخب از خلق و مرضى او. درود و سلام و رحمت و بركات الهى بر او باد.


خطاب حضرت زهرا به مهاجرين و انصار

آنگاه حضرت زهرا عليهاالسلام متوجه اهل مجلس شدند، و خطاب به تمام مهاجران و انصار فرمودند:
شما بندگان خدا پرچم و علم أمر و نهى الهى، و در بردارنده دين و وحى او و پاسداران خدا بر خود هستيد، و رساننده‏ى احكام الهى به ديگر امتهايى كه در اطراف شمايند مى‏باشيد. در بين شما شخصى است كه استحقاق زعامت دارد، و او كسى است كه قبلاً در مورد اطاعت او متعهد شده‏ايد. (4)


قرآن و اهل‏بيت (ع)

و ما يادگارانى هستيم كه خداوند ما را نمايندگان خود بر شما قرار داده، و به همراه ما كتاب ناطق الهى و قرآن صادق و نور تابناك و شعاع درخشنده‏اى است كه دليلهاى آن روشن و اسرار آياتش ظاهر است، و با ما دليل و برهانى است (5)كه ظواهرش متجلى و استماع آن براى مردم هميشگى است (و ملال ‏آور نيست).
پيروان او بخاطر آن مورد رشك ديگران هستند، و تبعيت او بشر را به رضوان خدا سوق مى‏دهد، و گوش دادن به آن نجات را بدنبال مى‏آورد. در او است بيان دليلهاى نورانى الهى، و پندهاى مكرر خداوند، و واجباتى كه تبيين شده و محرماتى كه از آن منع گرديده، و احكامى كه كافى است و ادله‏اى كه روشن است و كلماتى كه شفابخش است، و فضائلى كه بدان دعوت شده، و امورى كه اجازه‏ى انجام آن داده شده، و رحمتى كه اميد آن مى‏رود، و قوانينى كه واجب شده است.


حكمت دستورات الهى

   پس خداوند ايمان را طهارت شما از شرك قرار داد، و نماز را دورى از كبر، و زكات را صفاى روح و زيادى در روزى و روزه را تحكيم اخلاص، و حج را بلندى و رفعت دين و احياى سنتها و اعلان شريعت، و عدالت را نظام قلبها و قبولى دين، و اطاعت ما اهل‏بيت را موجب نظام داشتن ملت، و امامت ما را امان از تفرق و جدائى، و جهاد را عزت اسلام ، و صبر را كمكى بر استحقاق اجر، و امر بمعروف را باعث مصلحت عمومى، و نهى از منكر را براى تنزيه دين، و نيكى به والدين را حفظ از نارضايتى، و صله‏ى ارحام را مايه طولانى شدن عمر و كثرت افراد يكدل، و قصاص را حفظ خونها، و وفاى به نذر را روزنه‏اى براى بخشش گناهان، و كامل نمودن كيل و وزن را براى حفظ اموال از نقص و ضرر، و نهى از نوشيدن شراب را دورى از پليدى، و پرهيز از نسبت ناروا به بانوان عفيفه را مانع از لعنت، و دورى از دزدى را سبب جلوگيرى از اعمال زشت و نخوردن مال يتيم و برنداشتن آن را پناهى از ظلم، و نهى از زنا را حفظ از غضب الهى، و عدالت در احكام را مايه‏ى دلگرمى مردم، و ظلم ننمودن در حكم را براى ترس از حق قرار داده، و براى اخلاص در قبول ربوبيت خود شرك را حرام نموده است.(6)
پس تقواى الهى را در بالاترين درجه پيشه‏ى خود بنمائيد، و در حالى از اين دنيا برويد كه مسلمان باشيد، و از فرامين خدا روى برنگردانيد، و آنچه امر فرموده اطاعت كنيد و از آنچه نهى فرموده خوددارى كنيد، و پيرو علم باشيد و بدان تمسك كنيد كه فقط بندگان آگاه از خدا مى‏ترسند. پس حمد و ثناى خدائى را بجا آوريد كه با عظمت و نورش تمام اهل آسمان و زمين در جستجوى وسيله‏اى بسوى اويند. و ما آن وسيله‏ى الهى در خلقش هستيم، و ما آل‏رسول خدائيم، و ما مقربان درگاه خدا، و جايگاه قدس او، و حجت غيبى الهى و وارث انبياى اوييم.


بدانيد من فاطمه ‏ام!

سپس فرمود:
اى مردم بدانيد من فاطمه‏ام، و پدرم محمد كه فرستاده‏ى پروردگارتان و خاتم پيامبرانتان است. كلام اول و آخر من اين است، و در اين مطلب اشتباه نمى‏كنم و آنچه كه انجام مى‏دهم گزاف نيست و سخن به دروغ نمى‏گويم. (7) پس با گوشهاى شنوا و قلبهاى آگاه سخن مرا گوش كنيد.

سير رسالت

آنگاه فرمود: بسم اللَّه الرحمن الرحيم، فرستاده‏ى خدا نزد شما آمد كه از شما بود و تحمل مشقت شما بر او دشوار بود و او نسبت به هدايت شما بسيار پافشارى داشت و نسبت به مؤمنين با رحمت و رأفت بود.
اگر در حسب و نسب او نظر كنيد و او را بشناسيد مى‏يابيد كه در بين تمام زنان او تنها پدر من است، و در بين تمام مردان او تنها برادرِ پسر عموى من (على عليه‏السلام) است و چه خوب انتسابى است. او رسالت الهى خود را بانجام رسانيد و امور باعث عذاب پروردگار را اظهار نمود، و از راه و روش مشركان روى گرداند (8) ، و از سنت جاهلى آنان اعراض نمود. كمر آنان را در راه رسالتش شكست، و گلوى آنان را فشرد، و مردم را با حكمت و پند نيكو به راه خدا دعوت نمود.
بُتان را شكست و سرهاى گردنكشان را به خاك افكند، تا آنكه اجتماع آنان را از هم پاشيد و آنان از صحنه پشت نمودند و نور صبح هدايت ظلمت شرك را شكافت و پرده از حق برداشته شد. زعيم دينى گوينده شد، و آتش كفر خاموش گرديد، و زبان شياطين لال شد و پست فطرتان منافق هلاك شدند، و گره‏هاى كفر و خلاف از هم گشوده شد، و شما به كلمه‏ى اخلاص تكلم نموديد با عده‏اى از پاكان كه عفيف بودند.
شما بر لبه‏ى پرتگاه آتش قرار داشتيد كه پيامبر الهى شما را نجات داد. شما كسانى بوديد كه بتان را پرستش مى‏كرديد، و قمار بازى مى‏كرديد.
چنان خوار بوديد كه جرعه‏ى هر نوشنده، و شكار هر طمعكار، و همچون آتشگيره‏اى كه بردارنده‏ى آن زياد توقف نمى‏كند بوديد (9) ، و زير قدمهاى ديگران قرار داشتيد. آب آشاميدنى شما آب كدر، و خوراك شما پوست دباغى نشده بود. (10)مى‏ترسيديد كه مردم از اطرافتان ناگهان بر شما حمله كنند.

اميرالمؤمنين در تبليغ رسالت

تا آنكه خداوند تبارك و تعالى به بركت پيامبر حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله شما را بعد از اين همه سختيها نجات داد، و بعد از آنكه او گرفتار پهلوانان كفار و گرگان عرب و گردنكشان اهل كتاب گرديد، هرگاه كه آتشِ جنگ را مى‏افروختند خداوند آن را خاموش مى‏نمود و هر زمان كه قدرت پيروان ضلالت ظاهر مى‏شد يا دشمنان مشرك دهان خود را براى از بين بردن شما باز مى‏كردند برادرش على را براى نابودى آنان به عمق دهانشان مى‏افكند. (11)او هم تا گوشهاى آنان را پايمال نمى‏كرد، و آتش آنان را با تيزى شمشيرش خاموش نمى‏نمود باز نمى‏گشت.
او (على عليه‏السلام) كسى بود كه در راه خدا سختى و مشكلات را تحمل مى‏كرد و استقامت از خود نشان مى‏داد، و نزديكترين اشخاص به پيامبر و آقاى اولياى خدا بود. در راه خدا كمر همت بسته بود و دلسوزانه و با جديت و تلاشِ پيگير عمل مى‏كرد، و در راه خدا سرزنش ملامت كنندگان تأثيرى در او نداشت.
و اين در حالى بود كه شما در زندگى راحت و در كمال آرامش و امنيت و نشاط بوديد، و در رفاه زندگى خوش مى‏گذرانديد. غذاى لذيذ مى‏خورديد و آب زلال مى‏نوشيديد و انتظار رسيدن بلاها را بر ما داشتيد و منتظر شنيدن اخبار آن بوديد! (12)و چون جنگى شدت مى‏گرفت خود را كنار مى‏كشيديد، و هنگام كارزار و جنگ فرار مى‏كرديد.

رفتار مردم بعد از رحلت پيامبر

هنگامى كه خداوند جايگاه انبيا و منزلگاه برگزيدگانش را براى او اختيار نمود و آنچه به او وعده داده بود به اتمام رساند كينه و دشمنى ناشى از نفاق شما ظاهر گرديد، و پوشش دين كهنه شد و جامه‏اش مندرس و استخوانش ضعيف گرديد، و آن قدرت ضعيف از بين رفت. خشم فروخورده‏ى گمراهان به تكلم درآمد، و گمنام ذليلان ظاهر شد، و شخص مورد قبول اهل باطل صدا درآورد، و در عرصه‏ى شما قدرت‏نمايى كرد. (13)شيطان از كمينگاه خود سر برآورد و شما را بسوى خود خواند و شما را دعوت نمود و ديد كه دعوت او را اجابت مى‏نماييد و آماده‏ى فريب خوردن از او هستيد، و چون شما را به قيام بر عليه حق خواند قيام و سرعت قبول شما را يافت، و چون شما را بر ضد حق به غضب و خشم در آورد شما را غضبناك ديد. پس شتر ديگران را براى خود علامت‏گذارى نموديد و آن را به آبى كه از آن شما نبود حاضر كرديد. تمام اين قضايا در حالى بود كه فاصله‏ى زيادى نشده و زخم هنوز وسيع بود و جراحت هنوز التيام نيافته و پيامبر هنوز دفن نگرديده بود! (با نيرنگ و دروغ بر مردم جلوه داديد كه حضورتان در سقيفه براى دفع فتنه بوده است). به گمان ترس از بروز فتنه به سرعت اقدام كرديد ولى بدانيد كه در فتنه سقوط كرديد و جهنم كافران را از هر سو در بر مى‏گيرد.
اين كارها از شما بعيد بود و چگونه چنين كارى كرديد و به كجا بازمى‏گرديد، با اينكه كتاب خدا در بين شماست؟! كتابى كه امورش ظاهر و احكامش نورانى و علامتهايش واضح و نواهيش تبيين شده و اوامرش روشن است. به چنين كتاب خدايى پشت نموديد.
واى بر شما! آيا مى‏خواهيد از او روى گردانيد يا به غير آنچه كه در آن است حكم كنيد؟ بد جايگزينى براى ظالمان است، و كسى كه غير اسلام را به عنوان دين برگزيند از او قبول نمى‏شود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود.
سپس درنگ نكرديد مگر به مقدار آرام شدن فتنه و جاى گرفتن قلاده‏ى آن كه شروع نموديد در برافروختن شعله‏هاى فتنه و برانگيختن هيزمهاى آن و نداى شيطان مكار را اجابت كرديد و شروع به خاموش كردن انوار دينى روشن و بى‏اعتنايى به سنتهاى پيامبر برگزيده نموديد.
به ظاهر طرفدارى از دين مى‏نماييد در حالى كه در باطن به نفع خود عمل مى‏كنيد و نسبت به اهل‏بيت و فرزندانش با حيله و نيرنگ رفتار مى‏كنيد(14) ما در مقابل اذيتهاى شما صبر مى‏كنيم مانند صبر كسى كه با چاقوهاى بزرگ و پهن اعضايش را قطعه قطعه كنند و تيزى نيزه را در بدنش فروبرند!

فدک و ارث

و شما اكنون معتقديد كه ارثى و نصيبى براى ما اهل‏بيت نيست! آيا در پى حكم جاهليت هستيد؟! و چه حكمى بهتر از حكم الهى براى گروهى است كه يقين دارند؟ آيا نمى‏دانيد؟! البته كه همچون آفتاب تابنده براى شما روشن است كه من دختر اويم. از شما مسلمانان بعيد است! آيا ارث پدرم به‏زور گرفته شود؟
اى پسر ابوقحافه، آيا در كتاب خدا نوشته شده كه تو از پدرت ارث ببرى ولى من از پدرم ارث نبرم؟ مطلبى تعجب‏آور و متحيركننده آورده‏ايد كه از روى جرأت بر قطع رحم رسول‏اللَّه و شكستن پيمان چنين اقدامى كرده‏ايد! آيا از روى عمد كتاب خدا را رها كرده و پشت سر خود افكنديد؟ آنجا كه خداوند تبارك و تعالى مى‏فرمايد: «و سليمان از داود ارث برد» (15) و آنچه حكايت نموده از قضيه‏ى يحيى و زكريا آنجا كه مى‏فرمايد:
«پروردگارا... فرزندى به من عنايت فرما كه از من و از آل‏يعقوب ارث ببرد» (16)و فرموده: «و خويشان ميت بعضى بر بعض ديگر در كتاب خدا در ارث بردن تقدم دارند» (17)و فرموده: «خداوند در رابطه‏ى با اولادتان سفارش مى‏نمايد كه فرزندان پسر دو برابر فرزندان دختر ارث مى‏برند» (18)و فرموده: «اگر ميت چيزى بعد از خود باقى بگذارد براى والدين و خويشان به نيكى وصيت نمايد، اين حقى است كه متقين بايد آن را انجام دهند». (19)
گمان نموديد بهره‏اى از ارث براى من نيست و از پدرم ارثى به من نمى‏رسد و بين من و پدرم نسبتى نيست؟! آيا خداوند شما را به آيه‏اى اختصاص داده كه پدرم را از آن خارج نموده است؟ يا مى‏گوئيد ما اهل دو مذهب هستيم كه از يكديگر ارث نبريم؟! آيا من و پدرم هر دو اهل يك مذهب نيستيم؟! يا اينكه شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسرعمويم (على عليه‏السلام) آگاه تريد؟
اكنون كه فدك را نمى‏دهى اين مركب زين و افسار شده‏ى آماده را بردار تا در قبر همراه تو باشد و روز قيامت وبال آن گريبانت را بگيرد. خداوند خوب حكم‏كننده‏اى و حضرت محمد صلى الله عليه و آله خوب زعيمى و قيامت خوب وعده‏گاهى است. بعد از مدت كوتاهى پشيمان مى‏شويد، و در روز قيامت اهل باطل زيان مى‏كنند، و زمانى پشيمان مى‏شويد كه براى شما نفعى ندارد، و براى هر خبرى زمان وقوعى است، و بزودى مى‏فهميد عذاب خوار كننده گريبان چه كسى را مى‏گيرد و چه كسى است كه عذاب دائمى بر او نازل مى‏شود.

خطاب به پيامبر (ص)

سپس حضرت نظرى به مرقد پدر افكند و بغض گلويش را فشرد و در ضمن ابياتى از شعر چنين فرمود:
اى پدر! بعد از رحلت تو واقعه‏هاى بزرگ و قضاياى مشكلى واقع شد، كه اگر تو شاهد آن بودى مصيبت برايمان بزرگ نمى‏آمد.
ما همچون زمينى كه باران فراوان را از دست دهد تو را از دست داديم، و قوم تو فاسد گرديدند. پس شاهد آنان باش و غائب مباش. و براى هر اهلى مزيت و برترى بر ديگر نزديكان نزد خداى متعال است. آن هنگام كه تو رفتى و خاك بين ما و تو حايل شد مردمانى كينه‏هاى خود را بر ما ظاهر نمودند.
اكنون كه تو از بين ما رفته‏اى و تمام زمين غصب شده مردم با چهره‏ى گرفته با ما روبرو مى‏شوند و ما خوار شده‏ايم، و بزودى در روز قيامت باعث ظلم خانواده‏ى ما مى‏فهمد كه به كجا بازمى‏گردد.
تو همچون ماه چهارده شبه و نورى بودى كه از تو كسب نور مى‏شد و كتابهاى آسمانى از طرف خداى با عزت بر تو نازل مى‏گرديد.
و جبرئيل با آوردن آيات الهى با ما انس داشت و با رفتنت درِ تمام خيرها را بستى. شهر من با آن وسعتش بر من تنگ شده و دو سبط تو خوار گشتند كه در اين براى من بلايى است.
اى كاش قبل از رفتن تو مرگ با ما روبرو مى‏شد هنگامى كه تو از پيش ما رفتى و تلّى از خاك مانع از تو شد. ما مبتلا به مصيبت از دست رفتن عزيزى شديم كه هيچ محزونى از مردم چه عرب و چه عجم به رفتن چنين عزيزى مبتلا نشده است.
پس هر اندازه كه در اين دنيا زندگى كنيم و تا زمانى كه چشمهايمان باقى است براى تو با اشكى ريزان گريه مى‏كنيم.

سپس اين اشعار را درددل نمود:
تا روزى كه تو زنده بودى حمايت‏كننده‏اى داشتم و با آسودگى رفت و آمد مى‏نمودم و تو بال من و ياورم بودى، ولى امروز در برابر فردى ذليل خاضع شده‏ام و از او فاصله مى‏گيرم و به دست خود ستمگران را دور مى‏كنم.
در حالى كه قُمرى از روى غصه، شبانه روى شاخه‏اى گريه مى‏كند، من در روز روشن بر مصائبم اشك مى‏ريزم.

خطاب به انصار

سپس حضرت نگاهى به جانب انصار نمودند و فرمودند:
اى يادگاران زمان پيامبر، و اى ياوران دين و پناه‏دهندگان اسلام! اين چه سستى است در يارى من و چه ضعفي است در كمك به من و چه كوتاهي است درباره‏ى حق من و چه خوابى است كه در مورد ظلم به من شما را فراگرفته است؟! آيا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پدرم نمى‏فرمود: «حُرمت هر كسى را نسبت به فرزندانش بايد نگاه داشت»؟ چه زود كار خود را كرديد، و عجب زود به كارى كه زمانش نرسيده بود اقدام نموديد!
و شما قدرت كمك به آنچه من طلب مى‏كنم و قوت برگرفتن آنچه در پى آن هستم و مى‏خواهم داريد. آيا به راحتى مى‏گوييد «محمد رسول خدا از دنيا رفت»؟ (20)بخدا قسم اين واقعه‏اى مهم است كه شكافي عظيم و گسيختگى گسترده‏اى همراه داشت، و التيام‏دهنده‏ى آن مفقود بود. با غيبت پيامبر زمين تاريك گرديده، و برگزيدگان الهى محزون گشته‏اند، و در مصيبت او آفتاب و ماه گرفته و ستارگان پراكنده شدند. با رحلت او اميدها به يأس مبدل شد، و اموال غارت شد و حريم آنحضرت از بين رفت، و حرمت او مورد اهانت قرار گرفت. با رفتن او امت در فتنه افتادند و ظلمت همه جا را فراگرفت و حق از بين رفت.
بخدا قسم رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بليه‏ى بسيار بزرگ و مصيبت عظيم است كه مصيبتى مثل آن و حادثه‏ى ناگوارى همچون آن در دنيا نخواهد بود و به اين مصيبت عظمى كتاب خدا در خانه‏هايتان و در هر صبح و شام آگاهى داده و به آن در گوشهايتان با ندا و فرياد و خواندن و فهماندن خبر داده است.
و همچنين خبر داده از آنچه كه به انبياى الهى و فرستادگان خداوند در گذشته رسيده كه حكم‏نهايى و قضا و قدر حتمى است. (آنجا كه فرموده:) «و نيست محمد مگر فرستاده‏ى خدا كه قبل از او پيامبران آمده‏اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به جاهليت خود برمى‏گرديد و مرتد مى‏شويد؟ كسى كه مرتد شود به خداوند ضررى نمى‏رساند، و خداوند شكر گزاران را پاداش مى‏دهد». (21)

ظلم به فاطمه در انظار مردم

از شما بعيد است اى پسران قَيْلَه! (22)آيا در ارث پدرم به من ظلم شود در حالى كه شما حال مرا مى‏بينيد و صداى مرا مى‏شنويد و اجتماعتان منسجم است و نداى نصرت‏طلبى من به شما مى‏رسد، و آگاهى بر مظلوميت من همگى شما را فراگرفته است؟!
اين در حالى است كه شما هم تداركات و افراد و هم خانه و سرپوش و هم وسيله و قدرت و هم اسلحه و وسيله‏ى دفاع داريد. فراخوانى من به شما مى‏رسد ولى پاسخ نمى‏دهيد! و فرياد من به شما مى‏رسد ولى به دادخواهى نمى‏آييد!
شما متصفيد به اين كه بر دشمن بدون سپر و زره حمله مى‏كنيد و به خير و صلاح شناخته شده‏ايد. و شما كسانى هستيد كه به عنوان برگزيده‏ى خدا و منتخب او براى ما اهل‏بيت انتخاب شده‏ايد. و همان كسانى هستيد كه با عرب به مبارزه برخاستيد و خود را وارد امور سخت كرديد و متحمل سختى و زحمت شديد و با امتها به جنگ برخاستيد و پهلوانان را بدون سستى دور نموديد.
ما و شما چنان بوديم كه شما را امر مى‏كرديم و شما اطاعت مى‏كرديد، تا بوسيله‏ى ما براى شما موقعيت پا برجايى بدست آمد، و توسط ما آسياب اسلام براى شما به گردش درآمد، و بركات روزگار (23)به جريان افتاد، و تكبر شرك به ذلت كشيده شد، و جوشش دروغ ساكن گرديد، و آتش جنگ خاموش گشت، و دعوت به فتنه و آشوب آرام گرفت، و دين در اجتماع شكل گرفت.

با امامان كفر بجنگيد!

بعد از اين سوابق، حال بعد از روشن شدن حق به كجا مى‏رويد، و بعد از آنكه بيان شده بود، و بعد از اعلان حق كجا آن را پنهان كرديد، و چرا بعد از اين اقدامات به گذشته‏ى خود رجوع نموديد و بعد از ايمان مشرك شديد، و بعد از شجاعت ترسيديد از گروهى كه بعد از پيمان بستنشان سوگندهاى خود را شكستند و در دين شما طعنه وارد نمودند.

با امامان كفر جنگ كنيد كه آنان پايبند به سوگندهايشان نمى‏باشند، تا شايد از كارهاى خود برگردند. آيا با گروهى كه سوگندهاى خود را ناديده گرفتند و قصد بيرون نمودن رسول الهى را دارند كارزار نمى‏نماييد، و حال آنكه آنان ابتدا شروع به جنگ نمودند؟ آيا از آنان هراس داريد؟ خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر مؤمن هستيد.

خوارى حق به دست مردم

آگاه باشيد! بخدا قسم شما را مى‏بينم كه به زندگى راحت ميل نموده‏ايد، و كسى كه سزاوار منصب حل و فصل امور است از جايگاهش دور نموديد، و تن به راحتى در داده‏ايد، و از جاى وسيع به جاى تنگ پناه آورده‏ايد، و از دين برگشتيد و آنچه را كه حفظ مى‏كرديد دور افكنديد، و چيزى را كه به آسانى خورده بوديد برگردانديد.
اگر شما و تمام كسانى كه در زمين هستند كافر شوند خداوند از همه‏ى آنها بى‏نياز است و خداوند سپاس شده است.
آيا خبر كسانى كه قبل از شما از قوم نوح و عاد و ثمود و اقوامى كه بعد از اينان آمدند به شما نرسيده؟ قضاياى آنان را جز خدا نمى‏داند كه رسولان الهى با بينات به سوى آن اقوام آمدند، ولى آنان دستهاى خود را در دهان خود گذارده و گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شده‏ايد كافريم، و ما در آنچه ما را بسويش مى‏خوانيد در شك و ترديد هستيم.

نفرين بر كسى كه دختر پيامبر را خوار كند

نفرين بر كسى كه دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را خوار كند
من گفتم آنچه گفتم در حالى كه مى‏دانم يارى نكردن وجودتان را فراگرفته و بى‏وفائى همچون لباسى بر قلبهاى شما پوشيده شده است. ولى اين سخنان بخاطر بر لب رسيدن جانم بود، و آه‏هائى بود كه براى خاموش نمودن آتش غضبم كشيدم، و سستى تكيه‏گاهم بود و ضعف يقين شما است و اظهار غصه‏ى سينه‏ام است كه ديگر نتوانستم آن را مخفى كنم و براى اتمام حجت بود
. پس شتر خلافت را بگيريد و با طناب، رَحْل (24) آن را محكم به شكم آن ببنديد، در حالى كه كمر آن شتر مجروح شده و استخوانهايش شكسته و پاهايش ضعيف شده و كف پاهايش نازك گرديده و عيب آن هميشه باقى است. به غضب خداى جبار و ننگ ابدى علامت‏گذارى شده، و پيوسته به آتش الهى روشن است. آتشى كه بر قلبها اثر مى‏گذارد و در عمودهاى كشيده بر آنان ملازم شده است. آنچه انجام مى‏دهيد نزد خداوند محفوظ است و به زودى كسانى كه ستم كردند مى‏فهمند به كجا مى‏روند.

من دختر پيامبرتان هستم!

من دختر كسى هستم كه شما را از عذاب شديدى كه در پيش داريد ترسانيد. پس همگى درباره‏ى من حيله بكار بنديد و به تأخير نيندازيد! شما كار خود را بكنيد كه ما هم در كار خود هستيم و منتظر باشيد كه ما هم منتظريم.

پروردگارا بين ما و قوم‏مان به حق حكم كن و تو بهترين حكم‏كننده هستى و به زودى كفار خواهند دانست كه عاقبت كار به نفع كيست. و بگو عمل كنيد كه به زودى خدا و رسول و مؤمنين عملِ شما را مى‏بينند و نامه‏ى اعمال هر انسانى را برگردن او آويخته‏ايم. بنابراين هركس به اندازه‏ى ذره‏اى عمل خير انجام دهد نتيجه‏اش را مى‏بيند و هركس ذره‏اى عمل شر انجام دهد نتيجه‏اش را خواهد ديد. و گويا كار چنين مقدر شده است.


پی نوشت

1ـ بعيد نيست اين عبارات حاكى از آن باشد كه در اثر كثرت صدمات روحى و جراحات جسمى وارده، حضرت نمى‏توانسته‏اند با قامتى راست حركت كنند. لذا لباس حضرت به زمين كشيده مى‏شد و زير پايشان مى‏رفت و به همين علت جهت كمك در راه رفتن آن بانوى بزرگ عده‏اى از بانوان نيز همراه شدند.

2ـ و به كسانى كه مردم را بسوى خدا مى‏خوانند عزت ببخشد.

3ـ سپس خداوند او را با رأفت و اختيار و ميل خود و با ايثار بسوى خود برد، و «محمد صلى اللَّه عليه و آله» با رفتنش از رنج اين دنيا آسوده گشت.

4ـ آيا براى خود حقى پنداشتيد؟! آيا خداوند پيش از اين عهدى را درباره‏ى شما مقدم نداشت؟! «ج»: و شما رساننده‏ى احكام الهى به امتهايى كه در اطرافتان هستند مى‏باشيد. در شما عهدى است كه خداوند پيش از اين قرار داده است.

5- منظور قرآن است.

6ـ احتمالا اشاره به آيه‏ى 23 از سوره‏ى نور است كه مى‏فرمايد: «كسانى كه به زنان عفيفه‏ى مومنه نسبت ناروا مى‏دهند، در دنيا و آخرت لعنت شده‏اند و برايشان عذابى بزرگ است».

7- و در صحبت خود، كلامى گزاف و دور از حق نمى‏گويم.

8ـ و در مقابل راه و روش مشركان ايستادگى نمود.

9ـ در اين جملات حضرت شدت بى‏ارزشى آنان را در مقايسه با ساير ملل عصر خود بيان فرموده‏اند كه همچون يك جرعه كه نوشنده‏اى بنوشد و در نظرش ارزشى نداشته باشد و چنان بى‏قدرت كه هر طمع كارى هوس حمله به آنان را داشته باشد و چنان ناپايدار كه همچون آتشگيره‏اى كه براى روشن كردن آتش بكار مى‏گيرند و زود خاموش مى‏شود، بودند.

10ـ پوست تازه‏ى دباغى نشده گاهى از شدت فقر در خوردن مورد استفاده قرار مى‏گرفت چنانچه اميرالمؤمنين عليه‏السلام در نهج‏البلاغه مى‏فرمايد:
و حسبك داء ان تبيت ببطنة - و حولك أكباد تحن الى القد يعنى: براى مريضى روح تو همين بس كه سير بخوابى در حالى كه در اطراف تو شكمهاى گرسنه‏اى در آرزوى خوردن پوست دباغى نشده باشند.

11ـ يعنى او را به قلب دشمن مى‏فرستاد.

12ـ و شما در آسايش و وسعت، در نهايت آرامش و امنيت، منتظر اخبار بوديد.

13ـ در اينجا حضرت فاطمه عليهاالسلام حالت حاكم بر اجتماع پس از رحلت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله، را توصيف فرموده‏اند و با بكار بردن كنايات دقيق عمق فاجعه‏اى كه در جامعه‏ى مسلمين بوقوع پيوسته بود را ترسيم نموده‏اند. در قسمت اول از بين بردن ظواهر دين و ظهور نفاق را مطرح فرموده و مرحله‏ى دوم اوصاف حاكم غاصب از جهت پستى و بى‏ارزشى و بى‏شخصيتى و سابق باطلش را بيان نموده‏اند.

14ـ دو جمله «تشربون حسوا في ارتغاء و تمشون لاهله و ولده في الخمر والضراء» اشاره به دو ضرب‏المثل عربى است كه اولى به معناى كسى است كه در ظاهر نشان مى‏دهد فقط خامه روى شير را مى‏خورد ولى گاهى از شير هم مى‏نوشد، و دومى به معناى كسى است كه در كار مهمى خود را مخفى مى‏كند و از مخفيگاه ناظر ماجرا است. يعنى مردم در كمك به اهل‏بيت عليهم‏السلام خود را مخفى كردند و از دور ناظر ماجرا بودند.

15ـ سوره‏ى نمل: آيه‏ى 16.

16ـ سوره‏ى مريم: آيه‏هاى456.

17ـ سوره‏ى انفال: آيه‏ى 75.

18ـ سوره‏ى نساء: آيه‏ى 11.

19ـ سوره‏ى بقره: آيه‏ى 180.

20ـ آيا با رفتن پيامبر دينش را از بين مى‏بريد؟ آگاه باشيد كه رحلت او قسم بجان خودم واقعه‏اى مهم است.

21ـ سوره‏ى آل‏عمران: آيه‏ى 144.

22ـ منظور از «پسران قيله» انصار هستند كه از دو قبيله‏ى اوس و خزرج تشكيل مى‏يافتند و «قيله» نام مادر آنان است كه چندين نسل قبل، نسبشان به او منتهي مى‏شود.

23ـ در عبارت عربى چنين است: «و در حلب البلاد» كه كلمه‏ى «حلب» به معناى شير است ولى در اينجا كنايه از بركات است.

24ـ رحل براى شتر در حكم زين براى اسب است.

اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 27 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

  اين خطبه از خطبه‏هاى مشهور است كه علماى بزرگ شيعه و اهل سنت با سسلسه سندهاى بسيار آن را نقل كرده‏اند، و برخلاف آنچه بعضى خيال مى‏كنند، هرگز خبر واحد نيست، و از جمله منابعى كه اين خطبه در آن آمده است منابع زير است:
1- ابن ابى الحديد معتزلى دانشمند معروف اهل سنت در «شرح نهج البلاغه» در شرح نامه «عثمان بن حنيف» در فصل اول، اسانيد مختلف خطبه بانوى اسلام فاطمه‏(س) را نقل كرده است، او تصريح مى‏كند كه اسنادى را كه من براى اين خطبه در اينجا آورده‏ام از هيچيك از كتب شيعه نگرفته‏ام.
سپس اشاره به كتاب معروف «سقيفه» از «ابوبكر احمد بن عبدالعزيز جوهرى» كه از محدثان بزرگ و معروف اهل سنت است كرده كه او در كتاب خود از طرق كثيرى اين خطبه را نقل نموده است - ابن ابى الحديد تمام اين طرق را در شرح نهج البلاغه آورده است كه ما براى رعايت اختصار از نقل آن صرفنظر مى‏كنيم-.
سپس اضافه مى‏كند كه حكومت وقت تصميم بر غصب «فدك» گرفت فاطمه‏(س) با جمعى از زنان قريش به سوى مسجد آمد در حالى كه راه رفتنش درست همانند راه رفتن پيامبر(ص) بود و خطبه‏اى طولانى ايراد كرد.
نامبرده سپس همان خطبه معروف و مشهور را نقل مى‏كند - هر چند عبارت اين خطبه در نقلها كمى متفاوت است- .
1. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 8 ص 108، چاپ قديم.
2- على بن عيسى اربلى» نيز در كتاب «كشف الغمه» اين خطبه را از همان كتاب «سقيفه» ابوبكر محمد بن عبدالعزيز آورده است.
3- مسعودى» در «مروج الذهب» اشاره اجمالى به خطبه مزبور دارد.
4- سيد مرتضى» عالم بزرگ و مجاهد شيعه در كتاب «شافى» اين خطبه را از عايشه همسر پيامبر(ص) نقل كرده است.
5- محدث معروف مرحوم «صدوق» بعضى از فرازهاى آن را در كتاب «علل الشرايع» ذكر نموده است.
6- فقيه و محدث بنام مرحوم شيخ «مفيد» نيز بخشى از خطبه را روايت كرده است.
7- سيد بن طاوس» در كتاب «طرائف» قسمتى از آن را از كتاب «المناقب» «احمد بن موسى ابن مردويه اصفهانى» كه از معاريف اهل سنت است از عايشه نقل مى‏كند.
8- مرحوم «طبرسى» صاحب كتاب «احتجاج» آن را به طور «مرسل در كتاب خود آورده است.
به هر حال اين خطبه تاريخى از خطبه‏هاى معروف اهل بيت: است، تا آنجا كه نقل مى‏كنند بسيار از متعهدان شيعه فرزندان خود را همواره توصيه به حفظ اين خطبه مى‏كردند، تا با گذشت زمان گرد و غبار نسيان بر آن ننشيند، و از سوى دشمنان مغرض زير سؤال قرار نگيرد.
هم اكنون نيز سزاوار است نسل جوان برومند اين حماسه بزرگ را به خاطر بسپارند و به آيندگان منتقل كنند.


پی نوشت

برترين بانوى جهان فاطمه زهرا(س) ،آيت الله مكارم شيرازى

اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 25 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

اين خطبه غرّا و كم نظير در حقيقت از هفت بخش تشكيل مى‏شود و بر هفت محور دور مى‏زند كه هر كدام هدف روشنى را تعقيب مى‏كند و بايد جداگانه مورد توجه قرار گيرد.

بخش اول: تحليل فشرده و عميقى پيرامون مسأله توحيد و صفات پروردگار و اسماء حسنى و هدف آفرينش است.

بخش دوم: مقام والاى پيامبر(ص) و مسؤليتها و ويژگيها و اهداف او مورد بحث قرار گرفته.

بخش سوم: از اهميت قرآن مجيد و عمق تعليمات اسلام، فلسفه و اسرار و احكام، و پند و اندرزهائى در اين رابطه سخن مى‏گويد.

بخش چهارم: بانوى اسلام(س) ضمن معرف خويش خدمات پدرش رسول اللّه(ص) را به اين امت بازگو مى‏كند، و در اينجا بانوى اسلام(س) دست آن‏ها را گرفته و به گذشته نزديك جاهلى خود، براى يك ديدار عبرت‏ انگيز، و مقايسه با وضعشان بعد از اسلام، و گرفتن درس از اين دگرگونى، رهنمون مى‏شود.

بخش پنجم: حوادث و رويدادهاى بعد از رحلت پيامبر(ص) و حركت و تلاش حزب منافقين براى محو اسلام بازگو كرده است.

بخش ششم: از غصب «فدك» و بهانه‏هاى واهى كه در اين زمينه داشتند، و پاسخ به اين بهانه‏ها سخن مى‏گويد.

بخش هفتم: به عنوان يك اتمام حجت از گروه انصار و اصحاب راستين پيامبر(ص) استمداد مى‏كند و گفتار خود را با تهديد به عذاب الهى پايان مى‏دهد.

اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 23 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

   پيوند قرآن و عترت بر اساس حديث متواتر ثقلين، پيوندى عميق و جاودانه است، كه صد البته ادراك مقامات بلند غيبى، معنوى و عرفانى آنها اگر ممتنع نباشد براى فهم ما فوق طاقت و بسيار مشكل مى‏باشد (1) ; در حقيقت، آنان درياى ژرف‏اند كه به عمق ناپيدايشان راهى نيست. در اين ميان، عصمت كبرا، حضرت زهرا(س) ويژگيهاى بخصوصى دارد:
فضل زهرا را بشر كى میتوان احصا كند قطره را قدرت نباشد وصف از دريا كند
    روح متعالى و بلند او كه «از ادراك آن حيران شود عقول‏» جبرئيل(ع) را تنزل داد و پايين آورد، (2) و در آن ايام سخت و دشوار، جبرئيل(ع)، مسائل و حوادث پيش رو تا بر پايى قيامت را به اطلاع آن دردانه پيامبر(ص) رساند و اميرمؤمنان(ع) ، آنها را نگاشت و بدين ترتيب صحيفه فاطمه(س) شكل گرفت:
جمله اسرار «ما اوحى‏» در اوست علم كل انبيا پيدا در اوست
كه از امامى به امام بعدى سپرده مى‏شد:
وارث آن مصحف عالى مقام بعد زهرا نيست كس غير از امام
   و اينك نيز در دست مبارك حجت‏بر حق الهى، آن صدف درياى رحمت رحمانى‏«عليه‏السلام و عجل الله تعالى فرجه‏» قرار يافته است. آرى، سابقه نداشته است كه جبرئيل(ع) جز با طبقه اول از انبياى عظام: اين چنين آمد و شدهاى مكرر با كسى داشته باشد، و اين همان فضيلت‏بزرگى است كه عارف بزرگ قرن ما خمينى كبير(ق س) آن را بالاترين ضيلت‏براى حضرت فاطمه زهرا(س) مى‏دانستند. (3)
    آن بانوى مقدس و مطهر در زمينه‏هاى مختلف، جملات ژرف و زيبايى به كام تشنگان حكمت و حقيقت جارى ساخته‏اند كه محور برخى از سخنان آن وجود نازنين را مى‏توان در اين بخشها خلاصه كرد: عرفانى - تربيتى و مسائل خانواده (تلاش و كار در منزل، همراهى با همسر در تحمل مشكلات و سختيهاى زندگى، ساده زيستى و پرهيز از تجملات و ...)، حقوقى (حق زن، حق همسايه، حق كارگر، حق ميهمان و ...)، اجتماعى (عفاف و حجاب براى بانوان و ...)، اقتصادى، دفاع از ولايت و سياستهاى پدر و شوهر خويش (اعتراض به اقدامات خليفه اول و دوم، طرح قضيه فدك و اعتراض شديد نسبت‏به غصب آن از طرف حكومت‏به عنوان بهانه‏اى براى ريشه‏كن كردن انحراف عظيمى كه در خلافت رسول خدا(ص) پيش آمده بود، بيان فضائل و مناقب على مرتضى(ع) و نكوهش مخالفان وى، نقل احاديثى از پدر در شان ولايت‏شوى وى فرموده بود مانند حديث غدير و منزلت، وصايا و سفارشات در آخرين لحظات عمر خويش مبنى بر دفن شبانه و تحريم شركت‏خلفاى اول و دوم در مراسم نماز بر وى و دفن ايشان و ...)، فقهى (برخى از احكام باب طهارت، حج، ارث، قضاء و ...) آن پرورده صبر و رضا با بيانات فصيح و بليغ نسيمى جان فزا در پيكر فسردگان راه، وزان كرده است و گاه نيز براى بيان افكار بلند خويش از شعر استفاده نموده‏اند. اشعارى كه به ايشان منسوب است‏به بيش از 70 بيت مى‏رسد كه عمدتا در موضوعاتى نظير: فضائل على بن ابى‏طالب(ع) و اطاعت از وى، ايثارگرى، غم جانكاه و جگرسوز شهادت پدر(ص)، خبر از شهادت و آرزوى مرگ، تنهايى اميرالمؤمنين(ع) مى‏باشند. (4)
مادر اين مقاله در پى آنيم تا با نيم نگاهى به يكى از خطبه‏هاى آن جگرگوشه رسول خدا(ص) ميزان استفاده وى از آيات قرآن را نظاره كنيم، تا سرمشقى براى دلدادگان آن بانوى دو سرا، به ويژه خواهران و دختران ما باشد كه در گفتار و كردار خويش هر چه بيشتر با قرآن عزيز انس گيرند، و شاهد انوار وحى از لبان كوثر باشند.
    خطبه مورد نظر در اين مقال همان خطبه فدكيه است كه آن جوهر صدق و صفا در ميان جمعى از زنان بنى‏هاشم در مسجد پيامبر(ص) از پشت پرده در حضور مردم ايراد كرد. اين سخنرانى شيوا و خطبه غرا، در كتب معتبر ثبت گشته است. (5) و شيعيان مخلص از ديرباز آن خطبه با ارزش را نسل اندر نسل حفظ و به فرزندان خويش تعليم مى‏دادند، اميد آنكه مسؤولين برنامه‏ريزى در امور فرهنگى ما نيز با تدوين برنامه‏هاى اصولى و حساب‏شده در مقاطع مختلف تحصيلى و علمى به اين امر مهم عنايت‏بيشترى مبذول دارند.
به هر ترتيب ما كلام كوثر در اين سخنرانى پرشور را به 4 دسته تقسيم كرده‏ايم:

- دسته اول: استدلالها به آيات قرآن.
- دسته دوم: اقتباسها از آيات. (6)
- دسته سوم: جملات ناظر به آيات.
- دسته چهارم: كلمات حكيمانه.

   توضيح آنكه: در دسته اول آياتى كه حضرت(س) براى اثبات ارث بردن خويش از رسول خدا(ص) بدانها تمسك و استدلال نموده است را آورده‏ايم و در دسته دوم جملاتى كه اقتباس از آيه‏هاى قرآن مى‏باشد، آورده شده كه خود به دو گروه تقسيم شده‏اند: الف - اقتباسهاى بدون تغيير. ب - اقتباسهاى همراه با تغيير.
و اما در دسته سوم نيز به جملاتى از خطبه نظر داريم كه ناظر به آيات قرآن مى‏باشند. به ديگر عبارت آنكه: مفاد اين دسته از جملات با توجه به قرائنى مانند: همسانى فعل يا يكى از متعلقاتش و يا ... با همتاى خود در آيات، نظر به آيات مزبور دارد. و بالاخره در دسته چهارم نيز جملات حكيمانه آن آفتاب چرخ عصمت(س) جاى دارد كه پرداختن به آنها خارج از محور بحث ما در اين مقاله است.
در اين خطبه جذاب بسيارى از فنون مختلف و صنايع گوناگون ادبى و آرايه‏هاى لفظى و معنوى استفاده شده است. و البته براى آنان كه حتى مقدار اندكى معرفت نسبت‏به خاندان عصمت و طهارت(ع) داشته باشند جاى هيچگونه تعجبى نخواهد بود، چرا كه آن خاندان همگى اهل حكمت و فصاحت‏بوده‏اند و اينها همه نمى است از يم بيكران آن انوار تابناك الهى. همان اشباح نورى كه قرنها پيش از خلقت دنيا در جوار عرش رحمان عز و جل به تسبيح، تحميد، تقديس و تمجيد الهى مشغول بودند (7) و سجده بر آدم «على نبينا و آله و عليه السلام‏» نيز به خاطر وجود اين انوار پاك در صلب وى بوده است.
اينك نوبت پرداختن به اصل بحث است كه چنانكه گذشت، ما جملات كريمانه اين خطبه با عظمت را به چند دسته تقسيم كرده‏ايم كه تفصيل آن چنين است:

دسته اول : استدلالها به آيات قرآن

در پى اثبات و احقاق حق خويش مبنى بر ارث بردن از پدر خويش (به ديگر اينكه اصولا فرزندان انبياء نيز از پدران خويش ارث مى‏برند.) به آيات ذيل استدلال كرده‏اند:
1 - صدر آيه‏16 سوره نمل: «و ورث سليمان داود ..» [ (حضرت) سليمان از (پدر خويش، حضرت) داود ارث برد.]
2 - ذيل آيه 5 و صدر آيه‏6 سوره مريم: «.. فهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب ..» [(حضرت زكريا به خداوند سبحان عرضه داشت:) بارالها از جانب خود فرزندى به من عطا كن تا از من و از آل يعقوب ارث ببرد ..]
3 - صدر آيه 11 سوره نساء: «يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين...» [ خداوند به شما در مورد فرزندانتان چنين سفارش و توصيه مى‏كند كه براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شويد.]
4 - ذيل آيه 180 سوره بقره: «.. ان ترك خيرا الوصية للوالدين والاقربين بالمعروف حقا على المتقين‏» [ (بر شما واجب گشته، هنگامى كه يكى از شما را مرگ در رسد،) اگر چنانچه چيز خوبى (اموال) از خود بجا گذارده، براى پدر و مادر و نزديكانش بطور شايسته وصيت كند، اين حقى است‏بر گردن پرهيزكاران (كه بايستى از عهده‏اش برآيند).]
دو مورد اول تصريح داشت كه فرزندان انبيا از پدران خويش ارث مى‏برند و دو مورد اخير نيز بر اساس شمول و عموميت آنها نسبت‏به فرزندان انبياء در اثبات مطلب دلالتى واضح دارند.

دسته دوم : اقتباسها از آيات

الف - گروه اول:
1 - پس از بيان حكمت‏برخى از احكام و مسائل دين اسلام در مورد اينكه انسان بايد تقوى پيشه كند و حق تقوى را ادا كند و واقعا خداترس گردد و تا دم مرگ و آخرين لحظه عمرش اسلام خود را حفظ نمايد قسمتى از آيه 101 سوره آل عمران را اقتباس كرده‏اند: «(ف)-اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا وانتم مسلمون.»
2 - خشيت عبارت است از خوفى كه همراه با درك عظمت‏حق «جل و على‏» و صفات جلاليه او باشد و اين جز با ترك گناه حاصل نخواهد شد، پس گنهكار نمى‏تواند ادعا كند كه از خدا خشيت دارد و فقط آگاهان از مقام ربوبى داراى چنين صفتى مى‏باشند (كه مصداق كامل آن على(ع) مى‏باشد)، «انما يخشى الله من عباده العلماء» قسمتى از آيه 28 سوره فاطر مى‏باشد كه حضرت آن را اقتباس فرموده‏اند.
3 - در مورد معرفى خويش مى‏فرمايد من دختر همان پيامبرى هستم كه از جنس خود شما بود و رنج و گرفتارى شما برايش سخت و نگران كننده بود و بر هدايت نمودن شما اصرار داشت و اميدوار بود و اصولا نسبت‏به مؤمنين رافت داشت و به آنها مهربانى مى‏كرد. كه اين فرمايش اقتباس است از آيه 128 سوره توبه: «لقد جآءكم رسول من انفسكم عزير عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم‏».
4 - براى يادآورى وضعيت ناشايست اعراب قبل از اسلام و اينكه همواره در پى جنگ و خونريزى‏هاى بى‏هدف و ناشى از هواهاى نفسانى بودند و در واقع در لبه پرتگاه و سقوط در آتش جهنم بودند قسمتى از آيه‏103 سوره آل عمران را اقتباس كرده‏اند: «.. و كنتم على شفا حفرة من النار...»
5 - در ادامه توصيف مردم و ويژگيهاى آنان قبل از اسلام در مورد نداشتن امنيت مى‏فرمايد شما در آن دوران ترس اين را داشتيد كه مبادا شما را بربايند. كه اين فرمايش اقتباس از قسمتى از آيه‏26 سوره انفال مى‏باشد: «.. تخافون ان يتخطفكم الناس...»
6 - در بيان نجات مردم بواسطه بعثت وجود نازنين پيامبر اكرم(ص) قسمتى از آيه‏103 سوره آل عمران را اقتباس كرده و مى‏فرمايند: «.. فانقذكم...»
7 - در مورد اينكه پدر بزرگوارشان براى تبليغ اسلام هر رنجى را بر خود خريدند و همواره با فتنه‏انگيزى و آتش افروزى مخالفان روبر مى‏گشتند ولى به مدد غيبى الهى آن فتنه‏ها سركوب مى‏شد و حضرت به راه خويش ادامه مى‏دادند، از قسمتى از آيه 64 سوره مائده اقتباس كرده‏اند: «.. كلما او قدوا نارا للحرب اطفاها الله ..»
8 - در پى توبيخ مردم نادان كه دنبال هواها و آرزوهاى فانى خود رفتند و حق را رها نمودند و مساله سقيفه و غصب خلافت را پيش آوردند و اينكه در گناه و فتنه واقع گشتند و در واقع هم اكنون جهنم آنها را احاطه كرده و در قيامت هم اين احاطه تجلى خواهد يافت و تا ابد در آتش سوزان دوزخ خواهند ماند، قسمتى از آيه‏49 سوره توبه را اقتباس كرده‏اند: «.. الا فى الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحيطة بالكافرين‏»
9 - در ادامه توبيخ ستمكاران كه بجاى پيروى از احكام قرآن بدنبال هوسهاى فانى دنيوى خويش شتافتند و جاى گزين بدى بجاى تبعيت از احكام قرآن برگزيدند، ذيل آيه 50 سوره كهف را اقتباس كرده‏اند: «.. بئس للظالمين بدلا»
10 - در ادامه سرزنش آنان كه از دين فاصله گرفتند مى‏فرمايد آن كسى كه غير از اسلام (و تسليم محض در برابر خداوند) دينى ديگر براى خويش انتخاب كند از او پذيرفته نگردد و در آخرت نيز از زيان‏كاران خواهد بود، اين فرمايش اقتباسى است از آيه 85 سوره آل عمران: «و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين‏»
11 - پس از رد اعتقاد حاكمان غاصب مبنى بر عدم ارث بردن فرزندان انبياء از پدران خود، مى‏فرمايد: آيا (با وجود احكام نورانى اسلام) باز هم سراغ احكام جاهليت مى‏رويد. و اصولا كدام حكم از حكم خدا براى آنان كه اهل يقين مى‏باشند بهتر و نيكوتر است؟ اين فرمايش اقتباس است از آيه 50 سوره مائده: «افحكم الجاهلية يبغون ومن احسن من الله حكما لقوم يوقنون‏»
12 - در مورد تهديد ظالمين و اينكه براى وعيدهاى الهى زمانى مشخص وجود دارد و ستمكاران بالاخره به عذاب دچار خواهند شد، مى‏فرمايند: هر خبر و وعيدى كه پيامبران از جانب خدا داده‏اند وقت معينى دارد. كه اين فرمايش اقتباس است از صدر آيه‏67 سوره انعام: «لكل نباء مستقر ..»
13 - در ادامه تهديد به عذابهاى الهى مى‏فرمايند: بزودى خواهيد دانست كه كدام يك از ما يا شما دچار عذاب ذلت‏بار شده و عذاب هميشگى و جاودان دامن گيرش خواهد گشت. اين فرمايش اقتباسى است از آيه‏39 سوره هود: «فسوف تعلمون من ياتيه عذاب يخزيه و يحل عليه عذاب مقيم‏» (8)
14 - در مورد اينكه مرگ براى پدر گراميشان همچون انبياى سابق قضاى حتمى بوده است مى‏فرمايد: محمد(ص) جز پيامبرى (از جانب خدا) نيست كه پيش از او نيز پيامبرانى بوده‏اند (كه از
اين جهان خاكى رخت‏بربسته‏اند) اگر او نيز بميرد يا به شهادت برسد، آيا دوباره به دين و مرام جاهليت‏باز خواهيد گشت؟ هر كس كه عقب‏گرد كند و مرتد شود به خدا ضرر نرسانده و البته خداوند، آنها را كه در دين ثابت قدم ماندند و راه ارتداد را پيش نگرفتند نيز پاداش شكرگزاريشان را خواهد داد. اين جملات اقتباسى است از آيه 144 سوره آل عمران: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا و سيجزى الله الشاكرين.»
15 - پس از خطاب به مردم و طلب كمك و يارى از آنان براى احقاق حق، آنان را تشويق مى‏كند و مى‏خواهد با برانگيختن غيرت آنها ترس از جو حاكم را از وجودشان بشويد لذا از آيه‏13 سوره توبه اقتباس كرده و مى‏فرمايند: «الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدؤكم اول مرة اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مؤمنين‏» [ آيا با آنان كه عهد شكنى كرده و بر اخراج پيامبر (از مكه) اهتمام ورزيدند، پيكار نمى‏كنيد؟ و حال آنكه آنها بودند كه نخستين بار (دشمنى و پيكار با شما را) آغاز كردند، آيا از آنان مى‏ترسيد؟ با آنكه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد، اگر مؤمن مى‏باشيد.]
16 - پس از اظهار ياس و نااميدى از يارى مردم، مى‏فرمايد: اگر شما و تمام آنانكه روى زمين زندگى مى‏كنند همگى كافر شويد (به خدا زيان نمى‏رسانيد) كه خدا از همگان بى‏نياز است و ستوده. اين فرمايش اقتباس است از قسمتى از آيه 8 سوره ابراهيم: «.. ان تكفروا انتم و من فى الارض جميعا فان الله لغنى حميد»17 - در توصيف آتش قهر الهى كه در انتظار غاصبين خلافت مى‏باشد مى‏فرمايد: آتش برافروخته الهى است كه (درون انسان را پيش از جسم و ظاهر وى شعله‏ور مى‏سازد و) از دلها سر مى‏زند. اين فرمايش اقتباسى است از آيه‏6 و7 سوره همزه: «نار الله الموقدة التى تطلع على الافئدة‏»
18 - در ادامه تهديد مجرمان زمان خويش ذيل آيه‏227 سوره شعراء را اقتباس كرده‏اند: «و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون‏» [ آنان كه ظلم و ستم روا داشتند بزودى خواهند دانست كه به چه كيفر گاهى (در دوزخ) بازگشت مى‏كنند.]19 - در ادامه تهديد داعيان باطل خلافت مى‏فرمايد: شما منتظر جزاى اعمال (پست) خود باشيد ما هم در انتظار نتيجه و پاداش اعمال خود مى‏باشيم. اين فرمايش اقتباسى است از آيه 122 سوره هود: «وانتظروا انا منتظرون.»
20 - در مقابل طفره رفتن غاصبان حكومت و عدم پذيرش حق ذيل آيه 18 سوره يوسف را اقتباس كرده‏اند: «.. بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جميل و الله المستعان على ما تصفون‏» [ حضرت يعقوب در برابر دروغ‏گويى برادران يوسف كه گفتند: «يوسف را گرگ دريد و اين پيراهن خون‏آلود اوست‏» فرمود: بلكه اين كار زشت را هوسهاى نفسانى شما در نظرتان زيبا جلوه داده و آراسته نموده است. (و البته من در برابر اين حادثه) صبرى جميل و زيبا پيشه مى‏سازم (و بردبارى همراه با شكر در درگاه الهى از خود نشان خواهم داد) و از خدا (نيز) در مقابل آنچه شما اظهار مى‏داريد، يارى مى‏طلبم.]
21 - در مورد قيامت و رسوايى ستمكاران و اهل باطل كه به حق اهل بيت: ظلم و ستم روا داشتند ذيل آيه 78 سوره غافر را اقتباس كرده‏اند: «.. و خسر هنا لك المبطلون‏»

ب - گروه دوم:
1 - در بيان اهتمام و كوششهاى طاقت فرساى پدر عزيزش در راه تبليغ دين اسلام و انذار مردم از عذاب الهى قسمتى از آيه 94 سوره حجر: «فاصدع بما تؤمر ..» را اقتباس كرده و فرموده‏اند: «.. صا دعا بالنذارة‏».
2 - در ادامه توصيف پيامبر اكرم(ص) صدر آيه 125 سوره نحل: «ادع الى سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة‏» را اقتباس كرده و فرموده‏اند: «.. داعيا الى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة‏» [ .. مردم را به راه پروردگارش فراخوان بود و روش او در اين كار حكمت (و برهان) و موعظه نيكو بود].
3 - در هم شكسته شدن هيمنه بت پرستان و از هم گسيختگى آنان به دست تواناى پيامبر اسلام(ص) را با استفاده از اقتباس آيه 45 سوره قمر: «سيهزم الجمع و يولون الدبر» بيان كرده و فرموده‏اند: «(حتى) هزم (انهزم) الجمع و ولوا الدبر. »
4 - در توصيف حالت مردم تن پرور زمان خويش مى‏فرمايد: در حاليكه پيامبر(ص) و على(ع) در دوران سختى و فشارهاى همه جانبه از سوى دشمنان براى پيشبرد اهداف مقدس اسلام از خود گذشتگى مى‏نمودند و آسايش را از خود سلب كرده بودند، شما دنبال رفاه و عيش و نوش خويش بوديد و اين مطالب را با يك كلمه «فاكهون‏» افاده كرده‏اند كه اقتباسى است از آيه‏27 سوره دخان: «(و نعمة كانوا فيها) فاكهين‏»5 - پس از بيان زحمات و رنجهاى اميرالمؤمنين(ع) در راه اسلام و سرزنش مردم منافق صفت‏بخاطر راحت‏طلبى و رفاه زدگى آنان به ياد ايشان مى‏آورد كه شما در آن دوران سخت و كمرشكن هماره منتظر آن بوديد كه حوادث دردناكى (مانند شهادت پيامبر(ص)) براى ما پيش آيد تا شما به اهداف خود برسيد: «.. تتربصون بنا الدوائر». اين فرمايش اقتباسى است از قسمتى از آيه 98 سوره توبه: «.. و يتربص بكم الدوائر ..»
6 - پس از توبيخ و سرزنش ابوبكر كه مدعى بود: «چون زهرا(س) فرزند پيامبر است لذا نمى‏تواند از پدرش ارث ببرد»، مى‏فرمايد: آيا در كتاب خدا آمده كه تو از پدرت ارث ببرى اما من از پدرم ارث نبرم؟ اگر چنين نسبتى به كتاب خدا بدهى: لقد جئت‏شيئا فريا [ كار بسيار زشت و عجيبى مرتكب شده‏اى]. اين فرمايش اقتباسى است از ذيل آيه‏27 سوره مريم: «.. لقد جئت‏شيئا فريا».
7 - براى تهديد غاصبان خلافت رسول خدا(ص) ذيل آيه‏27 سوره جاثيه: «.. يوم تقوم الساعة يومئذ يخسر المبطلون‏» را اقتباس كرده و فرموده‏اند: «و عند الساعة يخسر المبطلون‏» [ هنگام قيامت اهل باطل به خسران و زيان خويش واقف مى‏شوند].
8 - انذار پيامبر(ص) نسبت‏به عذابهاى الهى را يكى از اوصاف پدر خويش برشمرده و از ذيل آيه‏46 سوره سبا: «ان هو الا نذير لكم بين يدى عذاب شديد» اقتباس كرده و فرموده‏اند: «انا ابنة نذير لكم بين يدى عذاب شديد» [ من دختر همان بيم دهنده شما در برابر عذاب شديد الهى هستم (آن چنان عذابى كه گويى پيش روى شماست، چرا كه قيامت نزديك است)].
9 - در مورد عدم عمل به قرآن و پشت‏سر انداختن احكام آن توسط حكومت جور زمان خويش مى‏فرمايد: «و نبذتموه وراء ظهوركم‏» كه اقتباسى است از قسمتى از آيه‏187 سوره آل عمران: «.. فنبذوه وراء ظهورهم..».
10 - پس از سرزنش مردم به جهت عدم همراهى آنان در راه احقاق حق اهل‏بيت: كه سبب آن عدم درك حقيقت قرآن و آن نيز معلول تيرگى قلب و دل آنان بواسطه جهل و نفاق بود مى‏فرمايند: «افلا تتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؟» كه اقتباسى است از آيه 24 سوره محمد: «افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؟».
11 - در ادامه سرزنش مردمان تيره‏دل از آيه 14 سوره مطففين: «كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون‏» اقتباس كرده و فرموده‏اند: كلا بل ران على قلوبكم ما اساتم من اعمالكم [ .. چنين نيست، بلكه ظلمت ظلم و تيرگى اعمال ناشايست‏شما موجب زنگار قلبهايتان گشته (و از اين روى است كه قرآن را نمى‏فهميد تا بدان عمل كنيد)].
12 - در پى توبيخ و بيان علت ارتكاب اعمال مجرمين وقت از قسمتى از آيه‏46 سوره انعام: «قل ارايتم ان اخذ الله سمعكم و ابصاركم ..» اقتباس نموده و فرموده‏اند: «.. فاخذ بسمعكم و ابصاركم‏» [ آن زنگار قلب شما باعث‏شده تا گوش و چشم هاى شما كر و كور گردد (و از درك حقيقت‏باز مانيد)].
13 - به دنبال توبيخ و سرزنش مردم دل مرده و غفلت زده از قسمتى از آيه 22 سوره ق: «... فكشفنا عنك غطاءك ..» اقتباس كرده و فرموده‏اند: «.. اذا كشف لكم الغطاء» [ هنگامى كه بميريد و پرده غفلت از جلوى چشمانتان كنار زده شود خواهيد دانست كه چه عذابهاى دردناكى در انتظار بوده است.]
14 - در توصيف عذاب شديد الهى در قيامت ذيل آيه‏47 سوره زمر: «.. وبدا لهم من الله ما لم يكونوا يحتسبون‏» را اقتباس كرده و فرموده‏اند: «و بدا لكم من ربكم ما لم تكونوا تحتسبون.» [ در قيامت از جانب خدا براى شما عذابهايى رو مى‏شود كه هرگز به ذهن و فكرتان هم خطور نكرده بود.]

دسته سوم : جملات ناظر به آيات

1 - در مورد حكمت تشريع و وجوب زكات مى‏فرمايد: «.. والزكاة تزكية للنفس و نماء فى الرزق‏» [ و (خداوند) زكات را بدان جهت واجب ساخت تا موجب تزكيه نفس (و پاكى روح از گناهان) گردد و علاوه بر آن باعث زياد شدن رزق و روزى شود]. قسمت اول اين فرمايش ناظر است‏به صدر آيه‏103 سوره توبه: «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها ..» و قسمت دوم آن فرمايش ناظر است‏به ذيل آيه‏39 سوره روم: «.. و ما آتيتم من زكوة تريدون وجه الله فاولئك هم المضعفون. »
2 - درباره حكمت وجوب اطاعت از اهل بيت عصمت و طهارت: و در باب امامتشان مى‏فرمايد: .. و طاعتنا نظاما للملة و امامتنا امانا للفرقة [ .. و (خداوند) وجوب اطاعت ما خاندان را وسيله‏اى جهت‏سامان دادن به ملت و امامت ما را مانع تفرقه و پراكندگى امت قرار داد.] اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه‏103 سوره آل‏عمران: «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا..» (9)
3 - پيرامون حكمت وفاى به نذر مى‏فرمايد: «.. و الوفاء بالنذر تعريضا للمغفرة‏» [ وفاى به نذر موجب آن مى‏شود كه انسان در معرض مغفرت و آمرزش الهى قرار گيرد (و به پاداشهاى بزرگ نائل آيد.)] اين جمله ناظر است‏به آياتى كه در باب وفاى به نذر در قرآن بدانها اشاره شده، از جمله آيه‏7 به بعد از سوره «هل اتى‏» كه در شان خود حضرت زهرا(س) و شوهر و فرزندان عزيزشان (امام حسن(ع) و امام حسين(ع)) نازل شده است: «يوفون بالنذر .. فوقاهم الله شر ذلك اليوم و لقاهم نضرة و سرورا» [ آنها به نذر خود وفا كردند .. بدين جهت است كه خدا نيز آنان را (مورد لطف و عنايت‏خاص خويش قرار داده) و از شر (و سختى) آن روز (قيامت) محفوظ مى‏دارد و آنها را در حاليكه غرق شادى و سرورند پذيرا مى‏گردد.]
4 - در مورد فلسفه و حكمت نهى از كم فروشى مى‏فرمايد: «.. وتوفية المكائيل والموازين تغييرا للبخس‏» [ فروشنده و مشترى هنگام معامله خود نبايد در جنس و بهاى آن كم گذارند (كه اين ظلم است) بلكه بايستى تماما به يكديگر تحويل دهند كه در غير اينصورت مبتلا به نقص خواهند گشت (يا در اموال خود در همين دنيا دچار كمبود مى‏گردند يا در فرداى قيامت نامه اعمال خود را در حالى كه كمبود خيرات دارد مشاهده مى‏كنند و يا هر دو كه هم در دنيا و هم در آخرت با كمبود مواجه مى‏شوند.)] اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه 85 سوره اعراف: «.. فاوفوا الكيل والميزان و لاتبخسوا الناس اشياءهم ..»
5 - در بيان حكمت نهى از شرابخوارى مى‏فرمايد: .. والنهى عن شرب الخمر تنزيها عن الرجس [ شرابخوارى بدان جهت تحريم گشته كه موجب تنزيه و پاكسازى روح از پليدى‏ها و گناهان است.] اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه‏90 سوره مائده: «يا ايها الذين آمنوا انما الخمر .. رجس .. فاجتنبوه..»
6 - حكمت نهى از تهمت‏به زنان پارسا را مبتلا نشدن به لعنت دانسته و مى‏فرمايد: «.. و قذف المحصنات اجتنابا للعنة.» اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه‏23 سوره نور: «ان الذين يرمون المحصنات .. لعنوا ..»
7 - در ضمن شمارش اوصاف و ويژگيهاى پدر بزرگوارشان مى‏فرمايد: .. يجذ الاصنام‏» [ .. بتها (اين معبودهاى چندين هزار ساله جاهلان) را در هم شكست.] اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه‏57 و 58 سوره انبياء كه درباره بت‏شكنى حضرت ابراهيم «على نبينا و آله و عليه السلام‏» مى‏باشد: «و تالله لاكيدن اصنامكم .. فجعلهم جذاذا ..»
8 - پيرامون گمراه شدن مردم و تبعيت آنها از شيطان مى‏فرمايد: «.. فالفاكم لدعوته مستجيبين‏» [ (شيطان) شما را در حالى يافت كه لبيك گوى ندايش بوديد] اين فرمايش ناظر است
به قسمتى از آيه 22 سوره ابراهيم: «و قال الشيطان .. و ما كان لى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى ..»
9 - در توصيف و بيان شدت حادثه غمبار و جانسوز ارتحال پدر خويش مى‏فرمايد: «.. و خشعت الجبال‏» [ و كوهها هم خاشع گشتند.] اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه 21 سوره حشر كه در مورد عظمت قرآن است: «لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرايته خاشعا ..»
در پايان، بار ديگر تذكر اين نكته بايسته است كه موارد ذكر شده در قالب دسته‏بندى‏هاى فوق، تنها مربوط به يك سخنرانى حضرت فاطمه زهرا(س) مى‏باشد وگرنه با توجه به مقدمه اين مقاله، انوار وحى از زلال زندگى كوثر قابل تفكيك نمى‏باشد و به ديگر عبارت قرآن با زهرا(س) عجين گشته است.

پینوشتها:

1و2 - برگرفته از بيانات حضرت امام خمينى‏1، صحيفه نور ج‏19: ص‏278، انتشارات سازمان مدارك.
3- صحيفه نور ج‏19: ص‏279.
4- براى نمونه ر. ك. مناقب ابن شهر آشوب‏1: 242، انتشارات علامه - قم; احقاق الحق (كه از كتب اهل سنت نقل كرده است) 10:433 و19:159، انتشارات كتابخانه آية‏الله مرعشى; - قم; بحارالانوار43:176، المكتبة الاسلامية - تهران.
5- از جمله: بلاغات النساء، تاليف احمد بن ابى‏طاهر (از علماى اهل سنت در قرن سوم) ص‏23; علل الشرائع (به‏3 سند) تاليف شيخ صدوق، متوفى: 381، ص‏248، انتشارات داورى - قم; الشافى تاليف سيد مرتضى، متوفى:436، ج‏4: ص‏68، مؤسسة الصادق(ع) -ء طهران; الاحتجاج تاليف طبرسى، متوفى: 548، ص‏61، مطبعه مرتضويه - نجف; شرح ابن ابى‏الحديد (از علماى اهل سنت در قرن هفتم): ج‏16 ص‏211، منشورات مكتبة آية‏الله المرعشى;; كشف الغمة تاليف اربلى، متوفى‏693 (به نقل از كتاب «السقيفة‏» تاليف ابى بكر احمد بن عبدالعزيز الجوهرى)، ج‏2: ص‏106، مكتبة بنى‏هاشمى - تبريز; بحارالانوار تاليف علامه مجلسى، متوفى 1111، ج‏29 ص‏215، دارالرضا(ع) - بيروت.
6- طبق نقل اهل لغت، علماى علم بديع اقتباس را آن مى‏دانند كه اندكى از قرآن يا حديث را در عبارت خود (چه بصورت نظم و شعر باشد و چه بصورت نثر) بياوريم و اشاره نكنيم كه از قرآن يا حديث مى‏باشد. و هم ايشان تصريح كرده‏اند كه تغيير در آن مقدار از قرآن يا حديث كه در عبارت خود آورده‏ايم اگر چنانچه تغيير مختصرى باشد، اشكال ندارد و جائز مى‏باشد. و اين بيت از خاقانى را مثال زده‏اند:
نقد عمر زاهدان در توبه از مى سشد تلف قل لهم ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف
كه شاعر در اين مصراع اخير قل «للذين كفروا» را به قل «لهم‏» تغيير داده است (آيه 38 سوره انفال)، مطالب گفته شده در ادبيات فارسى و عربى يكسان است. [..اما الاقتباس فهو ان يضمن الكلام - نظما كان او نثرا - شيئا من القرآن او الحديث لا على انه منه .. ولا باس بتغيير يسير فى اللفظ المقتبس .. (مختصر المعانى، تاليف سعد الدين تفتازانى، متوفى: 791، ص‏221، انتشارات مصطفوى)] البته در مورد اينكه فرق بين اقتباس و تضمين چه مى‏باشد، مشهور بديعيين معتقدند كه اقتباس اختصاص به نظم و نثر ندارد ولى تضمين فقط در شعر واقع مى‏شود، اما مخفى نماند كه نظريه برخى ديگر از دانشمندان بديع آن است كه صنعت تضمين نيز اختصاص به شعر ندارد، به تحرير التحبير تاليف ابن ابى الاصبع متوفى 654 ه، ص‏140، چاپ مجلس اعلاى مصر و همچنين به الفوائد المشوق الى علوم القرآن و علم البيان تاليف ابن جوزى متوفى 751 ه ص‏195 مراجعه شود.
7- اشاره به روايتى در «علل الشرائع: 208، انتشارات داورى - قم‏».
8- اين آيه در دو جا عينا آمده است: 1 -39/هود 2 -39 و40/زمر.
9- بر اساس احاديث و روايات، مقصود از حبل الله، خاندان پيامبر و ائمه معصومين(ع) مى‏باشد (به تفسير مجمع البيان و تفسير عياشى، ذيل آيه مذكور مراجعه شود) البته در برخى ديگر از روايات و احاديث نيز، مراد از حبل الله را «قرآن‏» دانسته كه بعيد نيست منظور هر دوى آنها باشد.

پی نوشت

ماهنامه كوثر شماره 8

اللّهم عجّل لویک الفرج بازدید : 55 یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


متن عربی خطبه غدیر پیامبر (ص)


قسمت اول    دانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
قسمت دوم    دانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده



ترجمه فارسی خطبه پیامبر


بخش اول :  حمد و ثنای الهیدانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
بخش دوم : فرمان الهی برای مطلبی مهمدانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
بخش سوم : اعلان رسمی ولايت و امامت دوازده امام (ع) دانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
بخش چهارم : بلند كردن دست اميرالمومنين (ع) بدست رسول خدا (ص)دانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
بخش پنجم : تأکید بر توجه امت بر مسئله امامتدانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
بخش ششم : اشاره به کارشکنی های منافقیندانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
بخش هفتم : پیروان اهل بیت علیه السلام ودشمنان ایشاندانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
بخش هشتم : حضرت مهدی (عج)دانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
بخش نهم : مطرح کردن بیعتدانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
بخش دهم : حلال و حرام - واجبات و محرماتدانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده
بخش یازدهم : بیعت گرفتن رسمیدانلود فایل صوتیدانلود فایل فشرده



تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظرتون درباره ی سایت چیه؟؟
    تاحالا چی جوری به هیئت کمک کردین؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 20
  • بازدید کلی : 4,677
  • کدهای اختصاصی
    کد لوگوي ما