تصویر بغض ابرم و باران نمیشوم
من از تبار نورَم و تابان نمیشوم
در منجلاب خیسِ گذرگاه بیكسی
آرامش نسیم و طوفان نمیشوم
رفتی چه سخت لحظه آغاز غصّهها
شمعم؛ ولی ز هجر تو گریان نمیشوم
من با هوای بودن تو، سخت دلخوشم
در كوی انقلاب تو هجران نمیشوم
امروز پُر شدم ز هیاهوی بودنت
كی میرسی ز راه كه حیران نمیشوم
در انقلاب حادثهها با طلوع تو
در لحظه وصال، گریزان نمیشوم
ای آفتاب شرقی من! زودتر بیا!
بینور تو ـ عزیز! ـ گلستان نمیشوم
ای شعر من، فدای دو چشمان خستهات
ای چشم من، به پای صدای شكستهات
ای آخرین حماسه بیداری صدا
وی اوّلین تصادف بیداد با خدا
چشمان مست تو به كجا میكِشد مرا
میآیی و خدای صدا میكُشد مرا
ای هایهای گریه مستانهام بیا
وی بغض در گلو به پرستاریام بیا
آغاز من بیا و مرا باز زنده كن
در این غروب سرد دلم را تو بنده كن
این را بدان كه باز ستاره شكست و رفت
آمد به شوق دیدن تو مست گشت و رفت
من میروم ولی برای تو آشفتهام بدان
چون در صدای عشق تو بشكفتهام بدان
این را بدان كه از غم تو آسمان شكافت
این نور عشق بود كه بر بیكران بتافت
دیشب هزار بار ناله زدم آسمان گریست
از عرش تا به حرمت كون و مكان گریست
امشب به پاس گریه افلاك بازگرد
ای نازنین ستاره ادراك بازگرد